خداشناسى و تهذیب اخلاق
سفر موجب تکامل و تعالى انسان و بیانگر عروج او است؛ سرشت آدمى توجیهکنندهٔ ‘سیر و سفر’ و سیاحت و جهانگردى است.
با سیرى در تاریخ و مرور احوال بزرگان علم و اخلاق به این نکته پى مىبریم که بسیارى از چهرههاى پرفروغ جوامع بشرى و راهنمایان و مربیان آدمی، براى نیل به فضایل اخلاقى و دسترسى به عارف عالى بشرى و سرچشمهٔ لایزال حقیقت سفرها کردهاند و مرارتها کشیدهاند. به همین دلیل، در کتب آسمانى و اخلاقى و دیوان شعرا، مضمونهائى نیکو و عبارتهائى آموزنده در مورد آثار سفر بر تعالى روح و اخلاق انسان آمده است.
در قرآن کریم در مورد سیر و سفر آیات بىشمارى نازل شده که بیشتر آنها با هدف خداشناسی، آگاهى یافتن از سرنوشت اقوام گذشته، عبرتآموزى در جهت تغییر اندیشه، رویه رفتار و تعالى و گسترش دانش و بینش انسان است. اسلام براى خداشناسى و تهذیب نفس راههاى گوناگونى ارائه مىدهد که سوق دادن افکار و عقل به ژرفنگرى در نظام هستی، پدیدههاى آسمانی، زمینى ، حیوانى و گیاهى نمونههاى آن است:
قُل سِیرٌو فِىالْاَرضِ فَانْظرٌوا کَیْفَ بَدَاَالخلق ثٌمَّ ٰاللهٌ نٌیشِیٌ اَلَنَشأهَ اَلاَخراّن الَّله عٰلى کٌّلِ شیء قَدِیٰر (قرآن کریم سورهٔ عنکبوت، آیهٔ ۲۰).
(بگو اى پیغمبر در زمین سیر و سفر کنید و ببینید که خا چگونه موجودات را از نیستى به هستى آورد (خلق کرد) و سپس به عالم دیگرى رهسپار مىکند. به رستى که خدا بر هر چیزى توانا است).
با سیر در زمین، دریا و آسمان، انسان به عظمت هستى پى مىبرد و به خُردى و کوچکى خود آگاه مىشود. با درک و آگاهى از نظم و انضباط موجود در جهان ناینکه موجودیت هر موجودى مسبوق به عللى است و سلسلهٔ علل و معلول و قاعده و قانون مبناى عالم وجود است انسان به نیرو آفرینندهٔ هستى واقف شود و خدائى را بندگى کند که زمین و آسمان را با همهٔ عظمت خود آفرید و مسخر وى گردانید، تا از راههاى گشودهٔ آن آمد و رفت کنند و از مواهب و نعمتهاى آن بهره برند. خاک تیره را مبداء حیات روزىدهندهٔ موجودات و مرجع مخلوقات گردانید. سطح زمین را صحنهٔ زندگى گیاه جانور و انسان قرار داد و درون او را کانون نشو و نماى موجوداتى ریز و خرد ساخت که با جان و توان و جنب و جوشى که بر مبناى قانون و ضابطه است. محیط مساعدى براى رویش گیاه که نقش عمدهاى در هستى و ایجاد تعاون دارند، محیط مساعدى براى رویش گیاه که نقش عمدهاى در هستى و ایجاد تعادل دارند، ایجاد مىکنند و اندرون آن را گنجینهٔ ذخایر عظیمى ساخت که مایهٔ زندگى آدمیان است حیوانات عظیمالجثه و کوچک، پرندگان زیبا و خوش خط و خال را که با زمزمه و جنب و جوش خود بذر زندگى مىپاشند را در نهایت خِرَد و کمال بیافرید. افلا ینظرٌون اِلیَالابل کیف خلقت ‘قرآن کریم، سورهٔ غاشیه، آیهٔ ۱۷’ (آیا به شتر نمىنگرید که چگونه خلق شد؟)
هر بخشى از این پهنهٔ خاک را ممکن و مأواى گروهى انسان، جانور و گیاه قرار داد که با هم تفاوت بسیار دارند، در حالىکه از حقیقتى واحد نشأت گرفتهاند.
جهان را با دنیائى تباین و اختلاف از نظر شکل، رنگ، زبان، آداب و رسوم، فرهنگ، معیشت و … خلق نمود.
انسان ناآگاه و مغرور که در عین ناتوانى و عجز به قدرت خویش مىنازد و خود را محور جهان مىپندارد، با بیرون آمدن از لانهٔ خود و سیر و سفر کردن، با دیدن شگفتىهاى خلقت و طبیعت، از نظر اخلاقى دگرگون مىشود و به زیور خرد و سجایا نیکو آراسته مىگردد، زیرا در طول سفر به سبب مشاهدهٔ آثار یا عظمت خلقت نظیر کوه و دشت، جنگل و صحرا و دریا و سیر در افلاک و شهرهاى آباد و ویران و آدمیان گوناگون، بسیارى از ناشناختهها را مىشناسد و به ناتوانى و کوچکى خود رد برابر عالم وجود پى مىبرد و پیشداورىهاى نادرست وى به داورى خردمندانه تبدیل مىشود. او از ورطهٔ تنگنظرى و کوتهبینی، از بیمارى خطرناک حسادت و بخل و کینهوزی، که زندگى را با همهٔ زیبائى آن زشت مىنمایاند، رها مىشود و به کمالات و فضایلى نیکو نظیر صبر، بردباری، مهربانى و مهمتر از همه، حس مسئولیت در برابر عالم ستى و همنوع خود و حتیٰ حیوان، جانور و گیاه و آب و خاک و… مزین مىشود و گنجینهٔ دل و آینهٔ ضمیر او از عشق و صفا و محبت به جهان آفرینش و همهٔ نمادهاى آن سرشار مىگردد و خود را حلقهاى از حلقههاى زنجیرهٔ هستى مىبیند که استمرار زندگى او در گرو رعایت حقوق سایر موجودات است.
با توجه به همین فواید سفر است که سعدى شیرازى مىفرماید:
بسیار سفر باید تا پخته شود خامى صوفى نشود صافى تا در نکشد جامی٭
در راه وصول به کمال و درک حقیقت، در راه تحصیل اخلاق جسته و عرفان به عالم هستى باید ترک شهر و دیار کرد و سفر نمود تا نفس سرکش و خام در پیج و خم و فراز و فرودهاى زندگى و سفر پخته شود. ناخالصىها و ناپاکىهاى جان و روح در پالایشگاه سفر و دیدن اوضاع طبیعت صاف گردد و خشونت خلق به لطافت اخلاق بدل شود خود را بشناسد تا به عظمت آفریننده پى برد. زیرا مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَه. (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، ۱۳۲، ص ۳۲).
عارف نامی، عطار نیشابورى در وصف سفر چنین سروده است:
زین بحر همچو باران بیرون شو و سفر کن زیرا که بىسفر تو هرگز گهر نگردى (فریدالدین عطار، دیوان عطار، تصحیح تقى تفضلی، تهران، انتشارات علمى و فرهنیگ، ۱۳۷۴، ص ۶۲۲).
ابوحامد غزالى طوسى نیز در فواید سفر فرموده است:
‘آنکه سفر کند خویشتن و اخلاق خویشتن را بشناسد تا به علاج صفاتى که در وى مذموم است مشغول شود. این نیز مهم است که مرد تا در خانهٔ خویش بُوَدْ و کار به مراد وى مىرود، به خویشتن گمان نیکو برد و پندارد که نیکو اخلاق است. در سفر پرده از اخلاق باطن برخیزد و احوالى پیش آید که ضعف و بدخوئى و عاجزى خویش بشناسد و چون علت باز داند به علاج مشغول تواند شد و هرکه سفر نکرده باشد؛ در کارها مردانه نباشد. بشرحافى (ره) گفتى اى قریان سفر کنید تا پاک شوید که هر آب که بر جاى بماند بگندد’ (ابوحامد محمد غزالی، کیمیاى سعادت، تصحیح حسین خدیو جم، تهران، کتابهاى جیبی، ۱۳۵۴، ص ۴۵۷ و ۴۵۸).
و این شعر زیبا به سعدى منسوب است:
سفر سوهان مرد است اى خردمند ندارد مرد عاقل پاى دربند
به گواهى تاریخ، همهٔ انبیاء و بزرگان دین و بنیانگذاران مکتبهاى عالى خلاقى اغلب سالهاى عمر خود را در سفر و سیر مىگذراندند. آنان در ایام جوانی، یا چوپان بودند (موسی) یا بازرگانى مىکردند و بدیهى است که لازمهٔ اینگونه معیشتها مسافرت است.
کوه و دشت و دریا و صحرا میعادگاه آنان با حق تعالى بود. براى پى بردن به راز آفرینش، در سکوت طبیعت سر به جیب تفکر فرو مىبردند، با معبود خویش زمزمهٔ عشق سر مىدادند و آنگاه که از معدن وجود و منبع هستى الهام مىگرفتند و به انواع فضایل و صفات پسندیده آراسته مىشدند، در پى شناساندن حقیقت محض و هدایت همنوعان خویش قیام مىکردند.
٭ (کلیات سعدی، به کوشش محمدعلى فروغی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶، ص ۶۳۴). پند آموختن از تاریخ
از مهمترین فواید سفر پند آموختن از سرنوشت اقوام گذشته و پى بردن به علل پیشرفت و تعالى ملتها یا سقوط و هبوط آنها است.
قُل سیرٌوا فِىاَلارضِ ثٌمّ انٌظرٌوا کَیفَ کٰان عاقبهاْلمکذّبین (قرآن کریم، سورهٔ انعام، آیهٔ ۱۱)
(بگو در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید که عاقبت کار کسانىکه آیات و نشانههاى خداوند را باور نداشتند و تکذیب مىکردند چگونه بود).
در طول سفر آدمى با آثار و ویرانههاى شهرهائى برخورد مىکند که روزگارى در نهایت آبادانى بودهاند. این شهرها پایتخت پادشاهان و فرمانروایانى بوده، که در کاخهاى مجللِ بنا شده بر روى خون و استخوان فقراء و زحمتکشان مىزیستند. این شهرها و کاخها در اوج زیبائى و شکوه و آبادى بودند و اقامتگاه کسانى بود که با اتکاء به قدرت خویش، با زور سرنیزه و سلاح، میلیونها انسان بىگناه را استثمار مىکردند و یا به بردگى گرفتن هزاران تن از همنوعان ضعیف خود زندگى پُررونق و شکوهمندى براى خود مىساختند. اما دیر نپائید که حوادث روزگار یا دست اجل طومار زندگى آنان را درهم پیچید و شیرازهٔ حیات پر جلال و شوکت آنها را از هم گسست. آن پیکرههائى که در بسترهاى راحت مىآرامیدند و ملبس به لباسهاى پرزرق و برق و فاخر و جواهرنشان بودند. به دل خاک سپرده شدند و در اندک زمانى متعفن و متلاشى شد و بالاخره به خاک تبدیل گشتند. آن قصرهاى مجلل و افسانهاى ویران شدند و کنام لاشخوران و لانهٔ جغدان گردیدند. آرى چنین است شیوهٔ روزگار که دیر یا زود فریادهاى آمرانهٔ فرمانروایان خودکامه و گردنکشان و کشورگشایان ستمگر را خاموش مىکند و سرهاى تاجداران را به خاک مىساید و پیکرهائى که از خون مظلومان و بینوایان فربه شدند، به خاک سیاه تبدیل مىکند:
فَاعَتِبرٌو یٰا اٌولیَالابصٰارْ
اگر بناهاى تاریخی، کاخها و گنجینهها و اشیائى که در معرض تماشاى جهانگردان است زبان و بیان داشتند، چه بسیار داستانهائى که از ساکنان و صاحبان گذشتهٔ خود مىگفتند و چه افسانههائى که از قدرت و عظمت و غرور و نخوت و ستم پادشاهان یا مهربانى و نکوئى مردمان گذشته بر زبان مىآوردند.
هر ذرهٔ خاک ارگ رازى دارد هر کنگرهاش ز فخر نازى دارد
گر باز کند زبان به صحبت خشتى دانى که چه سوزى و چه سازى دارد.*
پهنهٔ خاک زمین سرشار از خاطراتى شگفتانگیز، از شهرها و تمدنهائى است نظیر کار تاژ، فینیقیه، بابل، سومر، اکد، ماده، هخامنشی، نیل، یونان و روم و… است. هماکنون تنها نشانى که از آن همه هیاهو و جلال و شکوه باقى مانده یادى نامى است که جاودانه بر تارک تاریخ نقش بسته است: نامى نیکو و یادى گرامی، اگر صاحبنام در ایام حیات خود در جهت کمال و در راه آسایش و آرامش خلق گام برداشته است یا نامى زشت و مورد لعن و نفرین چنانچه صاحبنام در چند روز عمر او بهدلیل رفاه مادى و برخوردارى از نعمات و ارضاء روح سرکش شهوات نفسانى و… از هیچ جنایتى خوددارى نمىکرده است.
* این شعر از آموزگارى دلسوخته به نام حاج محمود توحیدى است که به همت بانوئى دانشمند در بخشى از ارگ بم کرمان، زینتبخش دیوار قهوهخانهٔ سنتى شده است. سلامتى روح و جسم
از جلمه فواید سفر، از میان رفتن غم و اندوه از دل انسان است. روح خسته و آزردهٔ آدمى از آلام زمانه و از غوغا و هیاهوى اضطرابآور و تبآلود روزگار ماشینى و عصر رایانه خسته است و این خستگى بر جسم وى اثر مىگذارد و آن را بیمار مىکند. به همین دلیل است که مىگویند ‘روح سالم در بدن سالم است’ . با مسافرت و تغییر محیط زندگى بهطور موقت این خستگى روحى برطرف و قواى جسمانى تجدید مىشود. رسول اکرم فرمود:
اِذا اَعسَرَ اَحَدُکُم فلیَضرب فىَاٌلارضْ و یَبَتَغى مِن فَضِلالله و ٰلایَعُمَّ نَفسَهٌ و اَهلَه (میرزاى نوری، مستدرک الوسایل، ج ۱۳، ص ۷)
(هرگاه زندگى بر شما تنگ آید و دچار افسردگىخاطر شوید باید مسافرت کنید و در جستوى احسان خدا و نعمتهاى او برآئید و مبادا که بر نفس خود و زن و فرزندان خود سخت گیرید).
زندگى ماشینى امروز و ضوابط پیچیده و خستهکنندهٔ آن روح لطیف آدمى را مىفرساید. هماکنون انسان ناگزیر است در جنگلى از ابزار و آلات مکانیکى و الکترونیکى زندگى کند که با هیاهوى ناهنجار خود سبب ملالتخاطر او شدهاند. وانگهى با توسعهٔ ارتباطات و شلوغى شهرها و آمد و رفت خودروها و آلودگى ناشى از آن روح انسان که زادهٔ طبیعت است فرسوده مىگردد.
زمینهاى اطراف شهرها به سبب گسترش شهر زیستی، ارزش اقتصادى پیدا کرده است، بنابراین دیگر براى کشت سبزیجات و گندم و… کاربرد ندارد و بهتدریج به زیر ساختمانهاى ناهماهنگ مىرود یا از زبالهها لوازم اسقاط و… انباشته مىشود. محیطى چنین خشن و غمانگیز همراه با سایر نارسائىهاى شهرى روح و جسم آدمى را به شدت بیمار مىکند. انسان امروز ناگزیر است بهجاى زندگى در خانههاى وسیع و در دل جنگل و جلگههاى سرسبز، به زیستن در درون هیولاهاى سیمانی، آهنی، شیشهاى و… یعنى برجها و آسمانخراشها و آپارتمانهاى تنگ و زشت تن در دهد.
در شرایط حضار، رقابت میان انسانها بر سر به دست آوردن محل سکونت، که آدمى گرفتار آن است، آثار ویرانکنندهاى بر خانهسازى دارد، نه تنها بنا به ملاحظات اقتصادى ـ که حکم مىکند خانهسازى بهصورت انبوه و در نتیجه ارزان صورت گیرد ـ بلکه سطحىنگرى عموم مردم نیز باعث شده است که در حومهٔ شهرهاى سراسر جهان، هزاران هزار شهرک در هم فشرده از زمین سر برآورند؛ شهرکهائى که خانهشان فقط با شماره از هم قابل تشخیص هستند ولى هیچ شباهتى به ‘خانه’ به معنى محلى براى اقامت زندگى و استراحت ندارد این خانهها در واقع، نفسهائى براى انسانهاى ‘سوددِه’ هستند.
بدیهى است شرایط زندگى کنونى در شهرهاى بریده از طبیعت و در خانههاى بىروح و زشت و یکنواخت روح آدمى را، که طالب تنوع و زیبائى است، خسته و فرسوده مىکند و این خستگى و فرسودگی، بدون شک، بر جسم و روح او آثار نامطلوبى برجاى مىگذارد. چنانکه ثابت شده است بسیارى از بیمارىهاى جسمی، بهویژه پوستی، منشاء روانى دارند. امروز بسیارى از پزشکان و روانپزشکان بر این باور هستند که بهترین راه مداواى بیشتر بیمارىها، تغییر محیط دائم زندگى و دل سپردن به طبیعت است و این تغییر محیط تنها از راه سفر میسر است.
درخت اگر متحرک شدى ز جاى بهجاى نهْ جور اره کشیدى و نه جفاى تبر*
* این شعر منسوب به سعدى شیرازى است
و پیغمبر بزرگوار اسلام فرمود:
‘سافِرواتصّحِو (مسافرت کنید تا سالم باشید)
آدمى از دیرباز به فایدهٔ مسافرت در مداواى بیمارىهاى گوناگون روحى و جسمى پى برده است. سفر به نقاط خوش آب و هوا یا به نواحى داراى آب گرم معدنى از هزاران سال پیش متداول بوده است. هماکنون در کشورهاى توسعه یافته، دولتها و کارفرمایان، کارکنان خود را تشویق مىکنند که دست کم چند روز از سال را در فضائى خارج از محیط زندگى دائمى خود بگذرانند، به مسافرت روند تا بتوانند با استفاده از موهبتها و زیبائىهاى طبیعى و ایجاد تنوع در زندگى و دیدن شهر و سرزمینهاى دیگر خستگى روانى و روحى خود را برطرف کنند تا هنگام بازگشت با روحیهاى تازه و قوائى تجدید شده به تولید و کار و ابتکار مقید مشغول شوند.
وانگهی، آدمى در مسافرت، با دیدن زندگىهاى گوناگون؛ شاهانه یا فقیرانه، به منزلت خویش پى مىبرد. براى رسیدن به زندگى بهتر تلاش مىکند یا از وضع زندگى خود راضى مىشود و شکر مىگوید، قدر نعمتهاى خدا را مىداند، از ناآرامىها و سرکشىها پرهیز مىکند و از اندوه و غبطه و غصه خوردن در مورد زندگى دیگران رها مىشود. آموختن دانش و معرفت
کسب دانش و معرفت از جمله منافع سفر است. به گواهى تاریخ، اکثر مردان اهل دانش براى آموختن به سفرها مىرفتند و تلخىها و شیرینىهاى مسافرت را تجربه کردهاند تا توانستهاند از محضر دانشمندان بهره گیرند یا از طبیعت، که با زبان رمز و راز از مکنون عالم وجود مىگوید، پند آموزند. غزالى معتقد است (لَم یَحصَل اِلعْلم اِلّا بِاْلَسَفٰر۱ ) (کسب دانش تنها با سفر ممکن مىشود).
چو قطره از وطن خویش رفت و باز آمد مصادف صدف او گشت و شد یکى گوهر۲
مولانا جلالالدین رومى ایرانی، که خود به دنبال معشوق و کمال مطلوب درد خارهاى مغیلان را به جان خرید و به سفرها رفت، مسافر را به دانهٔ بارانى تشبیه مىکند که چون آن دانهٔ باران در دل صدف قرار گیرد، پس از مدتى که ته دریا آرمید به دانهٔ گوهر (مروارید) تبدیل مىشود. به راستى اگر آدمى نیز با دیدهاى بینا به طبیعت بنگرد، با آنچه در طى مسافرت مىبیند جهانى دیگر براى او آشکار مىشود و به بسیارى از حقایق پى مىبرد.
در اسلام مسافرى که به قصد کسب معرفت و فضیلت و دانش خانه و کاشانهٔ خود را ترک کند از منزلتى خاص برخوردار است پیغمبر اسلام فرمود:
‘منَ خَرَجَ مِن بَیتِه یَطْلُبٌ عِلماً شیعّه سَبْعٌونَ اَلْف ملک و یستغفرون لَهٌ ۳
(هرکس در راه کسب دانش و فضیلت خانهٔ خود را ترک کنند و به سفر رود، هفتاد هزار فرشته او را همراهى مىکنند و براى او طلب آمرزش مىنمایند).
سید قطب در تفسیر آیهٔ نفر مىنویسد: ‘اسلام روش حرکتى دارد که به فقد و فهم آن نمىرسد مگر کسى که اهل سیر و سفر و جهاد و اجتهاد باشد، زیرا در سیر و سفر آیات و تطبیقات عملى آن متجلى مىشود. برخلاف کسانىکه در کتابها غرق شده و معتکف اوراق شدهاند۴.
این خلدون عالم و جهانگرد شهیر آفریقائى مىگوید: ‘سیر و سفر در جستن دانشها و دیدار مشایخ بر کمال علم مىافزاید، به این سبب که بشر معارف و اخلاق و مذاهب و فضایلى را که در آنها ممارست مىکند گاهى از طریق دانش و تعلیم و القاء فرا مىگیرد و گاهى به شیوهٔ تقلید و حضور در مجالس دیگران مىآموزد.
ولى ملکههائى که بهطور مستقیم و بهصورت تلقین حاصلشده باشد، مستحکمتر و راسختر خواهد بود و بنابراین به نسبت فزونى مشایخ حاصل مىشود و رسوخ مىیابد. اصطلاحات نیز در تعلیم مایهٔ اشتباه متعلم مىشود و بهحدى که بسیارى از آنان گمان مىکنند که آنها هم بخشى از دانش هستند و این اشتباه متعلم برطرف نمىشود مگر اینکه شخصاً از محضر استاد بهره جوید، زیرا معلمان هریک در اصطلاحات دانشها شیوهٔ خاصى دارند به همین دلیل دیدار دانشمندان و گفتگو دربارهٔ نتایج مختلف از نظر بازشناختن اصطلاحات براى متعلم بسیار سودمند است چه در این دیدارها اختلاف شیوهها را در دانش مىبیند و در نتیجه دانش را از اصطلاحات تجوید و انتزاع مىکند و به این نکته پى مىبرد که اصطلاحات مزبور طریقههائى براى تعلیم و روشهائى جهت تدریس دانش است قوایش براى رسوخ و استحکام در ملکات برانگیخته مىشود و معلومات وى تصحیح مىگردد و معارف گوناگون را از یکدیگر باز مىشناسد و در عین حال، ملکات وى به واسطهٔ عادت کردن به حضور در مجالس درس معلمان و سود بردن از تعلیمات آنان و دیدن آن همه استادان و مشایخ گوناگون تقویت مىشود. و این نتایج براى کسى است که خدا راههاى دانش و راهنمائى را براى وى میسر کند و آنگاه ناگزیر باید در طلب دانش سفر کند و به گردش و جهانگردى پردازد تا سود فراوان و کمال معلومات خویش را به دیدار مشایخ و برخورد با رجال به دست آرد و خدا هرکه را بخواهد به راه راست هدایت فرماید.۵
از دیرباز، مردم ایرانزمین، به سبب مسافرهاى علمى و دینى در گرداگرد گیتی، شهرهٔ آفاق بودند چنانکه پیغمبر اسلام فرمود:
لوکان العلم فىالثریا لناله رجال و من فارس (احمد حافظ بن ‘حلیه الاولیاء، ج ۶، دارالکتب العلمیه، بیروت،[بىتا]، ص ۶۴.
(هر آینه دانشى در ستارهٔ ثریا باشد مردانى از فارس در طلب آن دانش به آنجا مىروند).
مفهوم آیه گویاى آن است که ایرانیان در هر کجا و هر چند دور دانشى را سراغ داشتند به آنجا مىرفتند و ضمن استفاده از محضر دانشمندان رشتههاى گوناگون با مردم آن سامان گفتوگو مىکردند و همین امر موجب شکوفائى استعدادى آنان مىشده است.
از آنجا که فرهنگ جوهر و اساس تمدن است، لازمهٔ استحکام و دوام تمدن ملتها بارورى و شکوفائى فرهنگ است و البته فرهنگ در انزوا و سکون پژمرده مىشود و پویائى خود را از دست مىدهد. اگر به تاریخ بنگریم، مىبینیم که شکوفائى تمدن اقوام رابطهٔ مستقیمى با موقعیت جغرافیائى سرزمین آن اقوام، یعنى قرار گرفتن سیر آمد و رفت و داشتن رابطهٔ بازرگانى با سایر مردم دارد. در یونن باستان، در کرانههاى جنوبى مدیترانه و در خاورمیانه، نخستین هستههاى تمدن انسان شکل گرفتند و بزرگترین دانشمندان و فلاسفهٔ باستان را به جهان عرضه کردند. دلیل واقى این امر، یعنى تکوین تمدنهاى نخستین در آن نواحی، بهرهمندى مردم آن دیار از نعمت رویاروئى با مردم سایر نواحی، معاشرت با بازرگانان و مسافران و تبادل اندیشه و گفتوگو با آنها بود. در واقع، هرچند که در جهان کنونی، روابط انسانها به برکت فنآورىهاى عالى در رشتهٔ پیامرسانى و خبرى آسان شده، هنوز اصلىترین وسیلهٔ شناخت و غنىتر شدن آگاهى و فرهنگ جوامع سیر و سفر است.
(۱) ابوحامد محمد غزالی، احیاءالعلوم، دارا حیاءالثرات، العربى بیروت، [بىتا]، ص ۲۴۶.
(۲) این شعر به عراف عامل، ملاى رومی، مولانا جلالالدین، منسوب است.
(۳) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ج ۱، [بىتا]، ص ۱۷۰.
(۴) عبدالکریم بىآزار شیرازی، فشردهٔ مقالات همایش جمهورى اسلامى ایران و جهانگردی، مرکز تحقیقات و مطالعات ایرانگردى و جهانگردی، اسفند ۱۳۷۵، ص ۱۰. ۹
(۵) عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمهٔ ابن خلدون، ترجمهٔ محمد پروین گنابادی، ج ۲، تهران، انتشارات علمى و فرهنگی، ۱۳۶۶، ص ۱۱۴۶ ـ ۱۱۴۵. تقویت آداب و رسوم و سنن ملى
جهانگردى امروز دیگر در عمل سادهٔ ‘حرکت؛ منزلگزینی؛ استراحت؛ تفریح و رفع خستگی’ خلاصه نمىشود. در قلمرو ویژهٔ فعالیتهاى فرهنگی، ترازنامهٔ جهانگردى غالباً بسیار درخشان است. جشنهاى نمایشى یا موسیقى که در سراسر اروپا، بهویژه در تابستانها، برگزار مىشود، نمایشگاههاى باشکوهى که جهانگردان را به اسلو، پاریس، لندن، برلین، آمستردام و… مىکشاند، دلیلى براى حمایت از انبوه مهاجران فصلى و مسافران است. براى اینکه در مردم انگیزهٔ حرکت بهسوى مکان یا شهرى بهوجود آید، باید این قبیل گردهمائىهاى فرهنگى را ایجاد نمود.
رویدادهاى فرهنگی، در بین فعالیتهائى که براى جلب جهانگردان صورت مىگیرد، ارزش خاصى دارد بدیهى است که جریانهاى جهانگردى و رویدادهاى فرهنگى در بسیارى از نواحى جهان لازم و ملزوم یکدیگر هستند. هرچند هزینهٔ برگزارى جشنوارههاى موسیقى و رقص و آثار هنرى آوینیون (Avignion)، استاولو (Stavelot)، سالزبورگ (Salzburg)، پراگ (Prague)، و بسیارى جشنهاى دیگر تابستانى از سوى مردم بومى تأمین مىشد، لیکن اگر این جشنها و جشنوارهها از پشتوانهٔ درآمدهاى چشمگیر جهانگردى محروم شوند، توجیهى براى برگزارى آنها وجود ندارد. وانگهى بیشتر اوقات، علاوه بر شکرت انبوه جهانگردان و ساکنان محلى در این جشنها، که تأمینکنندهٔ بخش عمدهاى از هزینهها هستند، کمکهاى جنبى دیگرى از سوى مؤسسههاى محلى (شهرداری، فرماندارى یا دولت) براى برگزارى این نوع گردهمائىهاى فرهنگى ارائه مىشود. به هر حال، جهانگردان منبع مهم تهیهٔ هزینهٔ این جشنها هستند. بدیهى است که اطمینان از فواید اقتصادى جهانگردی، در سطح محلی، ناحیهاى و ملى کمکهاى مقامهاى دولتى را براى برگزارى جشنها توجیه مىکند.
نمایشهاى فرهنگى باشکوه و بىشمار دیگرى نیز، تنها به خاطر جهانگردان و نمایاندن جلوههاى فرهنگ و آداب و رسوم به آنان برگزار مىشود، که البته درآمدهاى جهانگردى تنها منبع براى برپائى آنها است.
جشنوارهٔ مراکش که از سال ۱۹۶۵ به بعد هرساله برگزار مىشود، جنب و جوش فوقالعادهاى در سراسر کشور ـ براى آمادهسازى گروههاى هنرمند شرکتکننده در آن ـ بهوجود مىآورد. جشنهائى که در این کشور برگزار مىشود، در مورد ثروت عظیم فرهنگی، که همانا مراسم و آداب آن کشور است، به تماشاگران داخلى و خارجى آگاهىهائى مىدهد. این جشنوارهها فرصتى است براى گردهمائى موسیقىدانان، رقصندگان، خوانندگان و همهٔ هنرمندان گوشه و کنار کشور مراکش، وانگهى به برکت همین جشنوارهها است که بسیارى از مراکشیان به غنا و تنوع آداب و رسوم و سنتهاى خود پى مىبرند. بدیهى است برداشتهاى فرهنگى از فضائى که چنین جشنوارههائى در آن طرحریزى و اجراء مىشود بسیار مثبت خواهد بود. از آنجا جهانگردى در خدمت حفاظت و نگهبانى از اصالت فرهنگى و آداب و سنن ملتهاى مورد بازدید است، باید به آن بسیار ارج نهاد.
منزاکونا (Menzacona)، معاون رئیسجمهور زامبیا، خطاب به اعضاء کمیتهٔ اجرائى سازمان جهانى جهانگردی، که در لوزاکا گرد آمدند، چنین مىگوید: ‘ما از میراث ملى خود آگاه هستیم بنابراین تصمیم داریم هرچه بیشتر آن را زنده و تقویت کنیم. مىخواهیم سنتهاى فرهنگى و رقصهاى خود را توسعه دهیم و از آنها هرچه بیشتر و بهتر پاسدارى کنیم. البته براى تقویت و اشاعهٔ ثروتهاى فرهنگى یک ملت، هیچ روشى بهتر از گسترش تسهیلات براى پذیرائى از جهانگردان نیست. (A. Haulot، Tourisme et Environnement، Marabout، Belgique، ۱۹۷۴، p.123)
بدیهى است که برپائى این جشنوارهها و ارائهٔ آنها به جهانگردان تنها جنبهاى از فواید جهانگردى براى محیط فرهنگى زمان ما است.
جا دارد مسئولان و دستاندرکاران امور، با توجه به گستره و غناى فرهنگى ایرانزمین، هر سال، بهویژه در ایام نوروز که مقارن با زندگى دوبارهٔ طبیعت و آغاز فصل بهار دلانگیز است، در مکانهاى تاریخی، نظیر شوش یا تختجمشید که مرکز فرمانروائى سلاطین دادگر و موحد بود، جشنوارههاى بینالمللى برپا دارند و با تبلیغات وسیع در سراسر جهان، مسافران و مشتاقان فرهنگ و ادب ایران را در این کشور پذیرا شوند، تا ضمن کسب درآمد ارزى چشمگیر، با ارائهٔ موسیقى و رقصهاى محلی، هنرهاى بومى و برپا داشتن آئین نوروزى نظیر مراسم چهارشنبهسوری، سفرهٔ هفتسین و از طرفى عرضهٔ صنایعدستى گوشهاى از فرهنگ غنى این سرزمین مقدس را به جهانیان معرفى کنند.
نظر شما: