با ورود به محدودهی اتاق خصوصی، یکی از کارکنان با اسم با من خوش آمدگویی کرد. بهنظر میرسید که آنها از قبل مرا میشناختند.
گرسنه نبودم اما تعریف اتاق غذاخوری را شنیده بودم. به همین خاطر نشستم و یک نوشیدنی و بشقابی از مرغ و گوشت گوسفند (ساتای) و لابستر بوستونی پخته شده با Gruyere و پنیر امنتال و چدار، سفارش دادم.
همچنین برگر گوشت اعلاء گاو آمریکایی با Foie Gras، Rocket Leaf و نیمروی تخم بلدرچین و یک اسموتی انبه سفارش دادم.
در این مرحله کاملا سیر شدم و فهمیدم که دیگه وقت پرواز فرا رسیده است.
یک سکوی سوار شدن مخصوص برای مسافرین سوئیت کلاس وجود داشت و در انتهای آن مهمانداری منتظر خوش آمدگویی به من بود:
“عصر بخیر آقای Low”!
اونجا متوجه شدم که اونها منو با هر عنوانی که در مشخصات KrisFlyer هواپیمایی سنگاپور نوشتهام صدا میکنند. خیلی پشیمون شدم که چرا پرزیدنت Low یا شاهزاده Derek ننوشتم.
به سوئیتم اسکورت شدم.
سوئیت وسطی رو انتخاب کردم که برای ایجاد اتاق دوتخته با سوئیت کناریش یکی میشد.
“نوشیدنیای چیزی نیاز دارید جناب؟” و من بلافلاصله پاسخ دادم: بله
“جناب، یک کپی از تمام روزنامههای امروز میخواهید؟”
در همین حین، تمام اعضای خدمه شخصا خودشون رو به من معرفی کردن. یکی از این خدمهها Zaf نام داشت که مباشر اصلی پرواز بود.
همونطور که معلومه Zaf همون شخصی است که تو فیلم امنیت پرواز هواپیمایی نقش دارد.
Zaf به من گفت که تنها ۳ مسافر در ۱۲ سوئیت وجود دارد و به شوخی گفت که من میتونم در صورت تمایل یک اتاق خواب، یک اتاق غذاخوری و یک اتاق نشیمن داشته باشم.
و من هم یه اتاق غذاخوری گرفتم.
همان موقع، وسایلیکه برای این پرواز ارائه شده بود را بررسی کردم. به عنوان مثال هدست Bose و هدایایی از سالواتوره فراگامو که شامل یک شیشه کامل ادکلن بود.
چیزهای دیگر شامل پتو، بالش، دمپایی و لباس خواب مارک ژیوانشی (GIVENCHY) بود.
همین که هواپیما به ارتفاع کروز رسید، مجددا سرویس خوراکی ارائه شد.
وقتی که ساعت به ۱ شب رسید و متوجه شدم که تازه دارم با امکانات این سفر جذاب آشنا میشم، تصمیم گرفتم که برای بیدار موندن یه قهوه سفارش بدم.
چیز زیادی در مورد قهوه نمیدونم، فقط میدونم که Blue Mountain جامائیکایی بسیار گرانقیمت است. هر پوند دانهی بلو مانتین جامائیکایی در Philz Coffee به قیمت ۱۲۰ دلار بهفروش میرسد.
بنابراین بلو مانتین رو سفارش دادم و Zaf خیلی خوشش اومد و گفت: “ذائقهی خیلی خوبی در قهوه دارید جناب.”
Zaf با قهوه برگشت و از انتخاب این قهوه لذیذ و اینکه چطور از قدیم مورد توجه بوده است، تعریف کرد.
درحالیکه ادعای درک ویژگیهای ظریف این قهوه را داشتم، به طور کاملا بیکلاسی به یکباره کل فنجان را سر کشیدم!
از او خواستم یک چای به من پیشنهاد بدهد و او فورا یک فنجان چای TWG پاریس-سنگاپور برای من آورد.
و سپس در کنارم زانو زد تا چای را امتحان کنم. اندکی در مورد برگهای چای باکیفیت آن به من گفت. او هم چنین برای من از کیسههای دستدوخت پنبهای و شکوفههای گیلاس و میوههای قرمز خوشبو و خوشطعم تزریق شده به چای تعریف کرد.
احتمالا در مورد تاریخ تجارت قهوه و شرکت هند شرقی هم اشارهای کرد.
او گفت که ۱۹ سال است با این هواپیمایی کار میکند و در این ۲، ۳ سال، از اشخاص معروفی مثل لئوناردو دی کاپریو و مورگان فریمن در پرواز سوئیت کلاس، پذیرایی کرده است.
با توجه به اینکه Zaf پیشنهادات خوبی راجع به قهوه و چای بهم داد، بهش گفتم: “میتونی یه فیلم هم بهم پیشنهاد بدی؟”
او هم فیلم ” The Grand Budapest Hotel” رو به من پیشنهاد کرد که فیلم بسیار جذابی بود و از تماشای آن بسیار لذت بردم. او بهطور شگفتانگیزی میتوانست بازیگران این فیلم را نام برده و دربارهی نقش آنها در فیلم بهخوبی توضیح دهد.
من با تعجب گفتم: “باور نکردنیه! مگه شما دانشمند سینما هستید؟”
او با فروتنی گفت: “من فقط فیلمها را دوست دارم”.
“در آینده هر وقت که درباره فیلمها نیاز به راهنمایی داشته باشم با شما تماس میگیرم!”
نظر شما: