زلزله به طور متوسط هر ۱۵۰ سال یکبار بساط ویرانی و نابودی را در تهران پهن کرده است. زلزله هر ۱۵۰ سال یکبار آمده است تا بگوید من همچنان هستم و شمعهای حضورم را فوت میکنم و میروم تا قرار بعدی! زلزله میآید تا بگوید از نام پایتخت نمیهراسد و میتواند فقط در چند ثانیه نهتنها معماری و شهرسازی ۱۵۰ سال گذشته را نابود کند بلکه آثار خود را تا دهها سال بعد نیز بر جای بگذارد.
۱۸۵ سال قبل، یعنی سال ۱۸۳۰ میلادی بود که دماوند و شمیرانات برای آخرین بار با زلزلهای به قدرت هفت ریشتر لرزید و حتی یک خانه در شهر تهران از آسیب در امان نماند. بر اساس آماری که البته قابل تایید نیست، در آن زلزله ۸۰ تا ۹۰ درصد جمعیت شمیرانات کشته شدند و تمام خانههای این مناطق با خاک یکسان شد.
آبرالیان زمینشناس صاحبنام ایرانی نیز ۶۴ سال قبل که در تهران خبری از ساختمانهای سربهفلککشیده و بلند نبود، روزهای سخت و تلخی را برای تهران پیش کرده و در سال ۱۳۳۰ شمسی گفته بود: “احتمال میرود که روزی زلزله شدیدی در تهران رخ دهد و این شهر زیبا و ساختمانهای باشکوه و عظیم به خرابهای مبدل شود.
بسیاری از بناها روی اهالی میریزد و تلفات بیشماری وارد خواهد شد، البته ممکن است این حادثه پس از چند سال، بلکه پس از قرنی اتفاق نیفتد و خود ما ناظر این خرابی نباشیم و ممکن است در آتیهای نزدیک و شاید هنگام قرائت این سطور اتفاق افتد.”
ابوالقاسم باقری مدیرکل بحران استان البرز آب پاکی را روی دست تهرانیها میریزد و میگوید حتی برای مقابله با زلزله احتمالی استان البرز هم دچار مشکل هستند، چه رسد به زلزله تهران.
یک حساب و کتاب ساده و سرانگشتی نشان میدهد که تهران و مناطق اطراف آن به طور متوسط هر ۱۵۰ سال با یک زلزله ویرانگر مواجه شده است و امروز که شما این متن را میخوانید ۳۵ سال از قرار ملاقاتی که زلزله با تهران داشته است میگذرد اما پایتختنشینان به رغم آگاهی از خسارت و تلفات ملاقاتهای قبلی، همچنان بناها و خانههای خود را روی آب میسازند و زلزله تهران را یک شوخی و شایعه میپندارند.
ما میخواهیم بنا را بر این بگذاریم که همین روزها یک زلزله با قدرت هفت ریشتر تهران را خواهد لرزاند. آیا نهادهای امدادرسان از آمادگی کافی برخوردار هستند؟ آیا استانهای معین مانند البرز که باید هنگام وقوع زلزله به یاری تهران بیایند، در آمادگی کامل به سر میبرند؟ آیا مردم فرهنگ مواجهه با یک زلزله قدرتمند را دارند و آیا نهادهای متولی برای این فرهنگسازی کاری کردهاند؟
به سراغ استانهای معین تهران میرویم و از میان آنها استان البرز را انتخاب میکنیم. مرتبطترین مقام در این باره، ابوالقاسم باقری مدیرکل بحران استان البرز است. اما او آب پاکی را روی دست تهرانیها میریزد و میگوید حتی برای مقابله با زلزله احتمالی استان البرز هم دچار مشکل هستند، چه رسد به زلزله تهران.
او میگوید: “ما برای مقابله با زلزله فقط میتوانیم به البرزیها و کرجیها چادر بدهیم تا موقتا اسکان یابند. برای تهران هم میتوانیم مثلا ۱۰ دستگاه بولدوزر یا کامیون یا فلان تجهیزات را ارسال کنیم!” البته مدیرکل بحران استان البرز اذعان میکند: “واقعیت این است که چون ما به تهران نزدیک هستیم انتظار بیشتری از ما میرود!”
حال وقتی استان البرز که انتظار بیشتری از آن میرود، این شرایط را دارد، باید خیلی خوشخیال باشیم که تصور کنیم استانهای دیگر میتوانند یاری گر خوبی برای تهران هنگام وقوع زلزله ویرانگر باشند.
نگاهی به چگونگی مدیریت بحران سیلاب و طوفان اخیر در استان البرز هم نشان میدهد که نباید انتظار چندانی از استانهای معین تهران برای امدادرسانی داشت چراکه آنها برای مدیریت بحرانهای طبیعی استان خود نیز دچار مشکل هستند؛ برای مثال طبق اذعان محمدتقی ایرانی فرماندار کرج، هنگام وقوع سیل و طوفان در جاده چالوس کرج و حوالی آن، بسیاری از مدیران مرتبط با مدیریت بحران استان البرز در مرخصی به سر میبردند و دسترسی به آنها امکانپذیر نبوده است!
یکی از ابتداییترین و البته حساسترین مراحل زلزله، آواربرداری اصولی است، یعنی به گونهای که فعالیت تیمهای آواربردار موجب افزایش آمار مرگ و میر نشود و از سوی دیگر بتوان با سرعت و دقت به یاری افرادی که فرصت چندانی برای زنده ماندن در زیر آوار ندارند شتافت.
اما در این باره نیز دکتر بهروز مقدسی عضو گروه امدادگران بین المللی بدون مرز است که آب پاکی را روی دست تهرانیها میریزد و به آنها گوشزد میکند که باید توان و تجهیرات و علم خود را افزایش دهند. به گفته وی در کل کشور آمار افرادی که آواربرداری را به طور اصولی و حرفهای آموزش دیدهاند کمتر از هزار نفر است و اگر همه آنها هم هنگام وقوع زلزله در تهران وارد این شهر شوند نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
او میگوید: “ما این موضوع را با یک گروه حرفهای در کشور ژاپن در میان گذاشتیم و برای نمونه، منطقه ۱۹ تهران را مورد بررسی قرار دادیم. از نظر این تیم ژاپنی، اگر ما بخواهیم فقط منطقه ۱۹ تهران را پاکسازی و آواربرداری کنیم و اگر ۳۶۵ تیم آواربردار داشته باشیم تقریبا ۳۶۵ روز طول میکشد تا این منطقه پاکسازی شود!”
مروری بر اظهارات برخی نهادهای مرتبط نشان میدهد که آنها نهتنها نگاه بدبینانه و وسواس ندارند بلکه با زلزله شوخی هم میکنند.
اما راهکار و چاره تهرانیها و مدیران این استان چیست؟ مشخص است که اقداماتی مانند برگزاری مانورهای زلزله و جلسات آمادگی و آموزشهای همگانی در این باره مفید است اما باید پرسید که این آموزشها چند نفر از جمعیت ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفری استان تهران را پوشش میدهد؟ دکتر مهدی زارع، عضو هیات علمی پژوهشگاه زلزله شناسی معتقد است: “زلزلهها برای آمدن یا نیامدن در زمان مشخصی، به ما قول و وعدهای نمیدهند اما آنچه واضح است، این است که آنها خواهند آمد و برای نیامدن به تهران نیز قولی ندادهاند.
زلزله تهران هرچند از نظر زمان و قدرت قابل پیشبینی نیست اما وقوع آن قطعی است. تنها چاره و راه حل برای ما این است که با وسواس و با نگاه بدبینانه به مسائل و توانایی خودمان بنگریم و یقین بدانیم که زلزله تهران در راه است چراکه اتفاقات تلخی در زمانها و سالهای دور در همین تهران با وقوع زلزله رخ داده است.”
با این حال، مروری بر اظهارات برخی نهادهای مرتبط نشان میدهد که آنها نهتنها نگاه بدبینانه و وسواس ندارند بلکه با زلزله شوخی هم میکنند. در این باره میتوان به اظهارات رییس وقت جمعیت هلال احمر استان تهران اشاره کرد که ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ گفته بود: “قویتر از ژاپن در برابر زلزله هستیم…. ژاپن در مدیریت بحران پس از زلزله عملکرد ضعیفی داشته است… اما در تهران اگر زلزلهای رخ دهد شاهد چنین کوتاهیهایی نخواهیم بود!”
سخت و ناگوار است اگر بخواهیم بگوییم که باید منتظر بمانیم و ادعاها را به بوته محک و آزمون بگذاریم اما اگر آن روز فرا برسد نهتنها نمره مردودی در کارنامه برخی نهادها ثبت میشود بلکه فرصتی برای جبران هم نیست؛ چراکه زلزله بیرحم است و شمعهای تولد و حضور چندباره خود را در حالی فوت خواهد کرد که شمع حیات و زندگی صدها هزار و شاید میلیونها تهرانی را نیز فوت میکند.
تبیان
نظر شما: