بعد از مدتها بالاخره فرصتی دست داد تا دوباره سری به دشت کویر بزنیم. این بار تصمیم گرفتیم تا از معدن گوگردی که قبلاَ با دوچرخه به آنجا رفته بودیم رفته، و از آنجا به سمت جنوب شرقی ادامه مسیر داده تا هم به محلی رفته باشیم که تاکنون ندیده بودیم و هم اطلاعاتی اولیه از آنجا به دست آوریم. ساعت ۶ صبح به اتفاق همراه همیشگی، دوچرخه ها را سوار بر خودرو کردیم و به راه افتادیم.از مسیر روستاهای خیر آباد و رکن آباد عبور کرده و وارد جاده معدن گوگرد شدیم.
از سمنان تا معدن گوگرد ۳۸ کیلومتر رفته بودیم که از وسط معدن عبور کرده و وارد مسیر جنوب شرقی شدیم.
اگر تصمیم گرفتید که در مسیر مورد بحث به تماشای دشت کویر بروید مواظب گمانه های سطح معدن باشید که خطر سقوط به داخل آنها بسیار زیاد است.
با عبور از معدن وضعیت مسیر به تدریج بدتر و بدتر می شد. زیرا ترددی در مسیر یاد شده صورت نمی گیرد. برخی از قسمتهای این مسیر ژوشیده از ماسه های روان است که حرکت خوردو را با مشکل مواجه می کند. ما که با خوردو پراید به منطقه رفته بودیم می بایست دقتمان را دوچدان می کردیم تا مبادا در میان ماسه های روان متوقف شویم.
پس از طی ۱۵ کیلومتر از معدن و در حدود ۱ کیلومتری رودخانه ی آب شوری که در مقابلمان قراراشت به محلی باتلاقی رسیدیم که دیگر امکان عبور با خودرو برای ما میسر نبود. به ناچار مرکبمان را عوض کرده و با دوچرخه به ادامه مسیر پرداختیم.
یک کیلومتر جلوتر به رودخانه ای رویایی در دل کویر رسیدیم که قبلاَ در برنامه های قبلی در مسیر های دیگر بخشهای دیگر از آن را دیده بودم.
اگر شمابا خودروهای دو دیفرانسیل به منطقه سفر کنید می توانید به راحتی از این محل عبور کرده و بقیه مسیر را نیز با خودرو طی کنید.
با عبور از این رودخانه در مسیری که رد خودروها در آن دیده می شد به ادامه مسیر پرداختیم . کیلومتر جلوتر به باتلاقی وسیع رسیدیم که امکان عبور با دوچرخه وجود نداشت.به ناچار دوچرخه ها را بر فراز بلندی رها کردیم و به درون باتلاق به راه افتادیم. در دور دستها و در پس باتلاق رشته کوهی که در جهت شرق به غرب کشیده شده بود خدنمایی می کرد. از دوستانمان شیده بودیم که در دامنه های آن غاری نمکی وجود دارد و ما به امید یافتن آن به راه افتادیم.
عبور از باتلاق آنهم چند روز پس از باران باران بسیار مشکل و طاقت فرسا بود. برای عبور از عرض باتلاق از محل دوچرخه ها تا پای رشته کوههای مقابل حدود ۴ کیلومتر پیاده روی کردیم و خودمان را به بالای بلندیها رساندیم.عبور از دشت باتلاقی با تمام سختی هایش برای من بسیار جالب بود. چرا که اشکال متنوعی از بافت را می توان در آن مشاهد کرد. اشکالی مثل پلی گون ها و سله ها ی متنوع.
به تصویر بسیار آشنایی رسیده بودم. زیرا سال گذشته از مسیر حاشیه معدن ملحه به اینجا آمده بودم و مناطق بخش شرقی را به خوبی می شناختم. خصوصاَ گنبد نکمی را که از دور بصورت بک مخروط کاملاَ تیره دیده می شود.
بر بالای ارتفاعات منطقه ایستاده بودیم. همراه همیشگی به دنبال غار نمکی به هر سوراخی سرک می کشید و من به فرسایش خاک و سنگها نگاه میکردم. ساختاری کاملاَ مشابه با کوه سرخ داشت اما درصد سنگهای بسیار کمتر از آن. دره هایی عمیق که در اثر فرسایش و شسته شدن شدن کف آن با جریان های تند آب عمیق بودند و دیواره هایی کاملاَ عمودی داشتند. رگه های زیبای رنگی در دامنه ها نیز مرا مبهوت خود کرده بودند.
بخش جنوبی کاملاَ متفاوت بود و تا دور دستها بلندیهایی به چشم می خورد که در پس آن ریگ جن قرار داشت که عبور از آن یکی از آرزوهای من است.
یکی از اهدافم در این سفر شناسایی مسیری بود که دوست دارم روزی برای رسیدن به جندق از آن استفاده کنم. اما به نظر هولناک می آمد. در همین افکار بودم که صدای همراهم مرا به خود جلب کرد. به راهمان در خط الراس ادامه دادیم و به هر سوراخی سرک میکشیدیم تا شاید نشانی از غار بیابیم که میسر نشد.
فرسایش تصاویر زیبایی از ارتفاعات و دره ها ایجاد کرده بود. یکی از این تصاویر گویی پاگودایی چینی یا معبدی ژاپنی است.
در تصویری دیگر ناودان زیبایی در اثر فرسایش ایجاد شده که دیدن آن خالی از لطف نیست.
دیگر زمانی برایماندن باقی نمانده بود. اما دلکنئدن از کویر مثل همیشه برایمان سخت و دشوار بود. با فرود از ارتفاعات دوباره به باتلاق زدیم و با کفش های چسبیده به گل خودمان را به دوچرخه ها رساندیم تا از مسیری که رفته بودیم با تجربه ای جدید از کویر و برنامه ای ترکیبی از خودرو ، دوچرخه و پیاده به خانه بازگردیم.
علی مرادان – وبلاگ گردش
نظر شما: