۲۳ اسفندماه سال گذشته، مرد میانسالی به اداره پلیس رفت و از گمشدن ناگهانی همسرش خبر داد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: چند سال قبل با همسرم شهین ازدواج کردم و حاصل زندگی ما یک پسر هشت ساله است. مدتی است با هم اختلاف داریم به همین دلیل جدا از هم زندگی میکنیم. چند روز در هفته من و چند روز هم همسرم از پسرمان نگهداری میکنیم. امروز صبح پسرم را به خانه همسرم بردم اما هر چقدر در زدم کسی در خانه را باز نکرد و تلفنش هم خاموش بود. بعد با خانه اقوام و دوستانش تماس گرفتم اما کسی از او خبر نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم از پلیس درخواست کمک کنم.
ادامه تحقیقات به دستور بازپرس مدیر روستا
پس از طرح شکایت، پرونده به دستور قاضی مدیرروستا، بازپرس ویژه قتل پایتخت، در اختیار تیمی از کارآگاهان مبارزه با آدمربایی پلیس آگاهی قرار گرفت.
مأموران در نخستین تحقیقات دریافتند که زن گمشده با شوهرش پرویز اختلاف زیادی داشته است، به طوری که مدتی است از شوهرش جدا زندگی میکند و به دادگاه درخواست طلاق داده است.
مأموران پلیس در گام بعدی تلفن همراه زن گمشده را که در اختیار دختر جوانی بود شناسایی کردند، اما بررسیها نشان داد دختر جوان تلفن همراه شهین را در پارکی اطراف خانه وی پیدا کرده است.
اولین سرنخ و اقرار به قتل
در حالی که بررسیهای کارآگاهان ادامه داشت تحقیقات نشان داد که شاکی یک روز قبل از اعلام مفقودی حوالی خانه همسرش دیده شده است، بنابراین پرویز به عنوان مظنون مورد تحقیق قرار گرفت. پرویز در اولین بازجوییها مدعی شد از سرنوشت همسرش خبر ندارد اما وقتی تحت بازجویی تخصصی قرار گرفت به قتل همسرش اعتراف کرد.
بدگمانی
پرویز گفت: من و همسرم زندگی خوبی داشتیم و بعد از اینکه پسرم به دنیا آمد زندگی ما شیرینتر شد تا اینکه مدتی قبل به همسرم بدگمان شدم.
بدگمانی مثل خوره به جانم افتاده بود، به طوری که همیشه با همسرم مشاجره داشتم. زندگی ما هر روز رو به سردی میرفت تا جایی که او خانهای نزدیک خانه پدریاش حوالی باغ فیض اجاره کرد و از من جدا شد. بعد از این جریان، پسرم چند روز پیش من بود و چند روز هم پیش او و قرار بود مدتی بعد درباره زندگیمان تصمیمگیری کنیم. روز حادثه به خانه همسرم رفتم تا درباره آینده پسرمان حرف بزنیم. پس از کمی حرف زدن دوباره با هم مشاجره کردیم. از رفتار همسرم خیلی عصبانی شدم که ناگهان از پشت سر گلویش را گرفتم تا اینکه خفه شد. سپس جسدش را داخل پتویی پیچیدم و به صندوق خودرو پرایدم منتقل کردم. خیلی ترسیده بودم تا اینکه تصمیم گرفتم جسد را به خارج از شهر منتقل کنم. به همین دلیل با خودرو به طرف جاده هراز راه افتادم و به شمال رفتم. چند ساعتی با جسد همسرم در آنجا دور زدم تا اینکه از جاده چالوس به طرف تهران به راه افتادم. وقتی به منطقه سیاه بیشه رسیدم جسد را در همان منطقه رها کردم و به تهران برگشتم. پس از آن به اداره پلیس رفتم و اعلام مفقودی کردم اما گرفتار هوشیاری پلیس شدم.
با اعتراف متهم، تیمی از کارآگاهان به دستور قاضی مدیر روستا برای کشف جسد زن میانسال روانه محل حادثه شدند. تحقیقات از متهم ادامه دارد.
باشگاه خبرنگاران
نظر شما: